روایت هنر معلمان قلمزن مهردشتی: فلزهای این شهر، با قلم معلمان جان میگیرد!
قلمزنی، از هنرهای دستی کهن و ماندگار استان اصفهان است که هنرمندان این خطه، پیوندی دیرینه با آن دارند. این هنر که در مناطق مختلفی از استان مورد توجه قرار گرفته، در شهر دهق بخش مهردشت از توابع شهرستان نجفآباد نیز دارای جایگاه خاصی است.
در این مطلب، روایت سه معلم مهردشتی را خواهید خواند که به هنر قلمزنی آن هم به شیوهی منحصربهفرد نقش برجسته، اشتغال دارند.
مهرداد، محمدرضا و بهروز راعی هر سه قلمزنی را از استاد رجبعلی راعی که یکی از پرفروغترین ستارگان هنر قلمزنی معاصر است آموختهاند.
مهرداد ۲۶ سال دارد و ۳ سال پیش از دانشگاه فرهنگیان فارغالتحصیل شده است. محمدرضا و بهروز راعی از هنرمندان یک نسل قبل هستند و پس از ۳۰ سال معلمی، اینک به افتخار بازنشستگی نائل شدهاند. وجه مشترک این هنرمندان در دنیای معلمی، این است که خود را عاشق این کار میدانند.
مهرداد راعی در مورد این هنر چنین میگوید: «این هنر خود در بردارندهی هنرهای دیگری نظیر نقاشی و خطاطی است و برای پرداختن به آن باید ذهن خلاقی داشته باشی.»
بهروز راعی به سبک خاص قلمزنی نقش برجسته اشاره کرده و بیان میکند: «قلمزنی دهق یا نقش برجستهسازی، سبک مخصوص این شهر است که به مجسمهسازی نزدیک است، قصه و داستان دارد و بیشتر به شکل تابلو درست میشود.»
مهرداد و محمدرضا این هنر را از کودکی و نزد پدر و پدربزرگ آموختهاند. اما بهروز قصهی دیگری دارد: «سال اول دبیرستان، یعنی وقتی چهارده پانزده ساله بودم، باید در قالب طرح کاد، هفتهای یک روز را به مهارتآموزی اختصاص میدادیم. بههمین خاطر شروع به یادگیری این هنر نزد استاد رجبعلی راعی کردم.»
این هنرمندان هریک جذب بخشی از زیبایی و جذابیت قلمزنی شدهاند. یکی مثل مهرداد عاشق خلاقیت و آرامش نهفته در این کار است و میگوید: «میتوانی ایدههای زیادی را در این هنر عملی کنی.» و یکی مثل محمدرضا معتقد است جان دادن به فلز بیجان و برانگیختن تحسین و تشویق دیگران، خود بهترین دلیل برای پیگیری این هنر است.
البته داستان شیدایی این معلمان هنرمند، تنها محدود به قلمزنی نیست و هریک دستی بر آتش دیگر هنرها نیز دارند و در این میان، علاقه به موسیقی و نقاشی وجه اشتراک ذائقهی هنری آنها است که شاید بیراه نباشد اگر آن را به طرحهای پرجزئیات قلمزنی و طنین ضربات چکش مرتبط بدانیم.
حالا که از وجه اشتراک هنرمندان گفتیم، بد نیست سراغ تفاوتها هم برویم. برخی از اندیشمندان فلسفهی هنر معتقدند که بزرگترین تفاوت هنرمندان با یکدیگر، منبع الهام آنها است. برای مثال، مهرداد میگوید بیشتر ایدههایش را از طبیعت الهام میگیرد و درمقابل، آثار نقاشان و مجسمهسازان بزرگ، الهامبخش محمدرضا برای خلق آثار جدید هستند. بهروز نیز منبع الهام خود را ادبیات، سنتها و داستانهای مذهبی و قرآنی عنوان میکند.
«اگر علاقه نباشد، کار هنری سخت میشود.» این جمله را محمدرضا میگوید و بعد آثار بیتوجهی مسئولان به ترویج هنر را شرح میدهد. بهروز هم به گوشهی دیگری از سختیهای کار اشاره میکند: «قلمزنی کار فکری- عملی است و عدم تمرکز، بازاریابی و قیمت بالای مواد اولیه از مشکلات اصلی آن است.»
این گلایهها، البته بهجا است. بهخصوص اینکه بدانیم هنرمند، آنهم در رشتهای مثل قلمزنی، ماهها برای خلق یک اثر تحسینبرانگیز تلاش میکند و بسته به ابعاد طرح ممکن است چندماه یا چندسال از عمر خود را صرف آن کند.
قلمزنی در مهردشت، هنری رو به رشد است و برخی از جوانان نیز به آن علاقه نشان میدهند. هرچند محمدرضا معتقد است تعداد این علاقهمندان کم است و باید بیشتر به این هنر توجه کرد.
نمیشود به معلمی برسیم و از او در مورد خاطرات تدریسش نپرسیم. از محمدرضا خواستم یکی از خاطرات شیرینش را برایم تعریف کند و او در ذهنش به سال ۶۹ برگشت و گفت: « آن سال در روستای گلدره خدمت میکردم. دانشآموزی داشتم که خردادماه در جلسهی امتحان حاضر نشد. وقتی از خانوادهاش جویای احوالش شدم گفتند علی با پدرش رفته صحرا تا «کتیرا» بزند. همراه یکی از بستگانش به صحرا رفتم و او را پیدا کردم تا در امتحان خرداد شرکت کند. این خاطرهی شیرینی برای من بود.»
اگر اقتصاد هنر سروسامان پیدا کند، شاید هنرمندان بیشتری مشغول فعالیت در عرصههای مختلف همچون قلمزنی شوند و هنرهای اصیلی از این دست، جان تازه بگیرند.
مسیر این معلمان هنرمند، نشان میدهد که پرچمداران تربیت تمامساحتی، خود، انسانهایی چندساحتی و چندبعدی هستند که زندگی را به یک جنبهی آن محدود نکردهاند و تلاش میکنند این ظرفیت را در دانشآموزان خود نیز فعال کنند. نگاه کردن به این مسیر، شیرین معلمی را بیشتر و ماندگارتر میکند.
گفتنی است این مطلب، نخستین بار در شماره ۲۴۷ نشریه پرتو مهر (تیرماه ۱۴۰۲) منتشر شده است.
مهدی جمشیدی
انتهای پیام/*