لذت بردن از زندگی در حال وقوع یک مهارت است/دکتر مهرناز آزاد

لذت بردن از زندگی در حال وقوع یک مهارت است

دکتر مهرناز آزاد

پایگاه خبری احوال نیوز؛ دکتر مهرناز آزاد، شاعر،نویسنده ، روزنامه نگار و پژوهشگر مسائل فرهنگی و اجتماعی در ارتباط با افسردگی بر اثر عوامل زیستی، روانی، فرهنگی و اجتماعی امروز گفت: لذت بردن از زندگی در حال وقوع یک مهارت است:

افسردگی بر اثر عوامل زیستی، روانی، فرهنگی و اجتماعی ناشی می شود. اما تاثیر عوامل اجتماعی به خصوص در جوامع معاصر که با پیشرفت های فن آوری، صنعت، زندگی ماشینی، ازدیاد جمعیت، کمبود مسکن، در آمد پائین، مشکلات اشتغال و رشد بی حد شهرنشینی همراه است تاثیرات عمیق تری روی اشخاص به جا می گذارد.
شاید در گذشته تعداد محدودی در سراسر جهان دچار مشکل یا بیماری به نام افسردگی می شدند اما امروز، افسردگی از نوجوانی در شخصیت انسان جاباز نموده و رشد می کند.
به گفته” کاپلان” یکی از روان شناسان معروف جهان: امروزه دیگر به ندرت می توان انسان های ۱۰۰% شاداب پیدا کرد .
وی معتقد است: گروههای مختلف جامعه به دلیل داشتن ویژگی های روانی و شخصیتی مختلف در ابتلا به افسردگی با هم اختلاف زیادی دارند.
بنابراین چگونگی ایجاد افسردگی در یک فرد، به مشکلات وی در ایجاد درون گرایی و در نهایت افسردگی نیاز به بررسی های جامعه شناسانه ی بیشتر توسط محققین دارد.
“توماس ساز” نیز معتقد است: هر نوع تجربه یا رفتاری که عامل رنجش روان یا گسیختگی کارکرد انسان شود، می تواند ما را به سمت بیماری افسردگی راهنمایی کند.و”کارل ماکس“نیز معتقد است: اختلالات آسیب زا در افراد، انعکاس مسائل عمومی جامعه است.

این مشکل نیز مانند هر نوع بیماری نیاز به مراجعه به پزشک دارد. اما متاسفانه هنوز هم  بسیاری از افراد جامعه، فشارهای بسیار بیشتری را نیز تحمل می کنند اما  معمولا”از اطلاعات ناقصی در ارتباط با خود برخوردارند و با احتمال به اینکه با برطرف شدن مشکلات اوضاع روحی آنها نیز بهتر می شود مراجعه به روانپزشک یا روانشناس را به تعویق می اندازند و حتی گاهی نیاز به مراجعه به پزشک را  لازم ندانسته  و حتی از ترس قضاوت شدن توسط دیگران  از آن اجتناب می کنند و به خود می قبولانند که عوارض روحی  حاصل از زندگی اجتماعی و شهر نشینی امروز یک امری کاملا” طبیعی است و به آن عادت خواهند نمود.

این افراد در طولانی مدت و با زیاد شدن فشارهای اجتماعی و ناکامی های پی در پی دچار افسردگی مزمن و غیر قابل علاج می شوند. بیماری که گاه، آنقدر خطر ناک می شود که می تواند باعث آسیب رساندن به خود و حتی اطرافیان گردد.

فرضیه های مختلفی به ما می گوید که، مهمترین دلایل افسردگی را می توان چنین طبقه بندی نمود:

۱-   بین افسردگی وطبقه اجتماعی رابطه مستقیمی وجود دارد.

۲-   کسانی که در مشاغل پرفشار هستند زودتر به افسردگی دچار می شوند.

۳-   افرادی  که از حمایت خانواده محرومند بیشترین گروه افسردگان را تشکیل می دهتد.

۴-   بین جامعه شهری و روستایی و افسردگی رابطه مستقیمی وجود دارد.

خانواده و محیط آن، نخستین و مهمترین جایی است که بر رشد شخصیتی افراد تاثیر می گذارد، اغلب پژوهش ها نشان داده است که، ریشه بسیاری از انحرافات رفتاری از جمله افسردگی راباید در خانواده جست و جو کرد. پس از خانواده اجتماع می تواند الگوی سلامت یا بیماری ما به حساب آید جامعه سالم، ساده و بی آلایش بدون تکبر روستایی در محیطی طبیعی و سراسر سبز را چگونه می توان با اجتماع شهری شلوغ، پر ازدحام، پر ترافیک، پر از آلودگی، پر از انسان های رنگارنگ پر از دروغ و تکبر و تقلب و تمسخر و ظاهرسازی را با هم مقایسه نمود.

ما بیشتر عمر خود را به دنبال هم شکل شدن با زندگی دیگران می گذرانیم. چشم و هم چشمی یکی از بزرگترین دغدغه های ذهنی ما به خصوص در قشر زنان است. تمام عمر تلاش می کنیم به هر آویزی دست دراز کنیم تا از دیگران عقب نمانیم، البته این نوع رفتار اگر در رابطه با مسائل روحانی و انسانی بود بسیار هم قابل ستایش بود اما متاسفانه این تندروی ها اغلب برای رقابت های مادی است . مسائلی که به مرور کل وجود ما را سرشار از تنش، اضطراب و پریشانی می کند و به مرور آنقدر خود را در مشکلات غرق می بینیم که قادر به از بین بردن آنها نیستیم. زندگی شهر نشینی نیز این ضعف اعصاب را در ما بزرگ و بزرگ تر می کند، تا جایی که به بیماری افسردگی دچار می شویم.

گاه فکر می کنم، چقدر خوب بود اگر هنوز هم مثل پنجاه سال پیش قادر بودیم کنار برکه ها بنشینیم، از هوای پاک استشمام کنیم ، ماهی تازه از آب بگیریم، خانه هایمان را با هیزم گرم کنیم و از شیر و ماست و پنیر و کره و نان تازه ای که خود تولید کرده بودیم بخوردیم .

 آیا واقعا” طبیعت مثل میلیون ها سال پیش تا امروز قادر نیست بدون حضور، لوکوموتیو و هواپیما و کشتی و گازوئیل و دود سرب و مواد آلاینده کارخانه های صنعتی و….. زندگی ما را تامین کند. آن هم تنها با بوی گل و گلاب و سیب و طراوت بی حد رودخانه ها و دریاها و آسمان پاک و آبی خودش .

تکنولوژی ما را تنبل و بیمارکرد، از ما انسان هایی ترسو و مضطرب ساخت و ازهمه بدتر، ما را  مغلوب خود کرد. چرا که دیگر نمی توانیم به زندگی با کیفیت گذشته برگردیم زیرا  تمامی امکانات زندگی ما وابسته به تکنولوژی است و حذف آن ها از زندگی مان هرگز امکان پذیر نخواهد بود.

تنها چیزی که می توان گفت این است که ما همه افسرده ایم، شادابی، در معنایی کاملا” ساده یعنی راضی و خوشحال بودن از زندگی که در آن قرار داریم بی هیچ ترس و نگرانی، یعنی لذت بردن از زندگی در حال وقوع که خود یک مهارت است، آیا ما از چنین مهارتی برخورداریم؟

تلاش کنیم با تفریحات سالم مثل دویدن، کوهنوردی، شنا، ماهیگیری، دوچرخه سواری در هوای پاک (روستاها ویا حاشیه شهرها) و خندیدن و از ته دل خندیدن، کمی از بار افسردگی را که جامعه شهر نشینی و صنعتی به ما تحمیل کرده است از دوش خود برداریم‌ و خوشحال بودن در لحظه را به خودمان آموزش بدهیم و اگر نمی دانیم چگونه می توانیم با تمام این فشارها و محدودیت ها حالمان را خوب نگهداریم به مشاوران امین، روانشناسان، روانکاوان  و متخصصین این حوزه مراجعه کنیم.

گاهی مراجعه ی به موقع به یک روانشناس یا روانکاو باعث می شود از مراجعه به دهها پزشک متخصص جلوگیری شود زیرا ثابت شده است نود درصد بیماری های تنی ما از بیماری های روحی نشأت می گیرد و درمان به موقع و زودهنگام یک بیماری روحی از مواجهه ما با دهها بیماری جسمی جلوگیری می کند این جمله را جدی بگیریم .

مهرناز آزاد

انتهای پیام/*

نظرات
0 0 رای ها
Article Rating
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 Comments
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x