مژدگانی خونین
آقای آلبرتو بلیچی، خبرنگار ایتالیایی در کتاب خود قسمتی از مکالمه تلفنی شاه و خواهرش اشرف بعد از زلزله طبس را چنین آورده است:- اشرف: اعلیحضرت!- شاه: بله.- اشرف: داداش من برای شما یک خبر خوب دارم یک مژده!- شاه: چیه این خبر؟ چی شده؟- اشرف: (با هیجان) زلزله اومده، طبس با خاک یکسان شده.- شاه: (با تعجب) اینکه مژده نداره!- اشرف: چرا مژده نداره داداش؟ کشتار آنقدر زیاده که هم مذهبیها و هم کمونیستها چه بخواهند چه نخواهند باید به آنها برسند.- شاه: (کمی خوشحال) مگر چقدر کشته شدند؟- اشرف: خیلی؛ خیلی زیاد، داداش تو خوشحال نیستی؟- شاه: نه، گمان نمیکنم با خبر این زلزله شورش متوقف بشه؛ ولی تو راست میگی! زلزله همه رو مشغول میکنه؛ ما میتونیم فوری دست به کار بشیم.- اشرف: (با خوشحالی) دیدی گفتم داداش، دیدی گفتم خدا با ماست! خدا ما رو دوست داره.- شاه: خبر کی به تو رسیده؟- اشرف: همین الان، مژده هم دادم، شما هم باید به من مژده بدید.
منبع: زندگی و عیاشیهای اشرف، آلبرتو بلیچی، ص۳۷
مهدی جمشیدی
انتهای پیام/*