اجتماعی استان

صفدر دوام روزنامه نگار: خورشیدى در رودبال ایج استهبان دردناک و مصیبت بار بود

صفدر دوام روزنامه نگار: خورشیدى در رودبال ایج استهبان دردناک و مصیبت بار بود

به گزارش خبرنگار پایگاه خبری احوال نیوز :

حادثه غم انگیز سیل پسینِ واپسین روزِ آدینه تیرماه ١۴٠١ خورشیدى در رودبال ایج استهبان دردناک و مصیبت بار بود، ضمن تسلیت به هموطنان مصیبت دیده از این رویداد تلخ، این ذکر سیل غزنین در هزار سال پیش در «تاریخ بیهقی» است با نثر شیوای بیهقیِ دبیر. قسمت اول این گزارش هم به توصیف کسانی اختصاص دارد که هشدارها را جدی نمی‌گیرند و در مسیر آب خود را به خطر می‌اندازند.

🔸روز شنبه نهم ماهِ رجب [سال ۴۲۲ قمری]، میان دو نماز بارانکی خُرد خُرد می‌بارید چنان‌که زمین ترگونه می‌کرد. و گروهی از گله‌داران در میانِ رودِ غزنین فرود آمده بودند و گاوان بدانجا بداشته، هرچند گفتند «از آنجا برخیزید که مُحال بُوَد بر گذر سیل بودن» فرمان نمی‌بردند، تا باران قویتر شد کاهل‌وار برخاستند و خویشتن را به پای آن دیوارها افگندند که به محلَّتِ دیه آهنگران پیوسته است و نهفتی جستند، و هم خطا بود، و بیارامیدند. و بر آن جانبِ رود که افغان‌شال است بسیار استرِ سلطانی بسته بودند و در میان آن درختان تا آن دیوارهای آسیا، و آخُرها کشیده و خرپشته زده و ایمن نشسته؛ و آن هم خطا بود، که بر راه گذر سیل بودند.

و پیغامبر ما محمد مصطفی -صلی الله علیه و سلّم- گفته است: «نعوذُ بالله من الأخرسین الأصمّین» [از دو لال و کر به خدا پناه می‌بریم] و بدین دو گنگ و دو کر، آب و آتش را خواسته است.

و این پل بامیان در آن روزگار بر این جمله نبود، پلی بود قوی به ستون‌های قوی برداشته و پشت آن، دو رسته دکان برابر یکدیگر چنانچه اکنون است. و چون از سیل تباه شد، عبویۀ بازرگان، آن مردِ پارسای با خیر -رحمه الله علیه- چنین پلی برآورد، یک طاق بدین نیکویی و زیبایی و اثر نیکو مانَد، و از مردم چنین چیزها یادگار مانَد.

و نماز دیگر را پل آنچنان شد که بر آن جمله یاد نداشتند و بداشت تا از پسِ نمازِ خفتن به دیری، و پاسی از شب بگذشته سیلی دررسید که اقرار دادند پیران کهن که بر آن جمله یاد ندارند. و درخت بسیار از بین بکنده می‌آورد و مغافصه [=ناگهان] در رسید. گله‌داران بجَستند و جان را گرفتند و همچنان استرداران. و سیل گاوان و استران را در ربود و به پل رسید و گذر تنگ؛ چون ممکن شدی که آن چندان زغار [=خاک] و درخت و چهارپای به یک بار بتوانستی گذشت؟ طاق‌های پل را بگرفت چنان‌که آب را گذر نبود و به بام افتاد. مددِ سیل، پیوسته چون لشکر آشفته می در رسید، و آب از فراز رودخانه آهنگ بالا داد و در بازارها افتاد چنان‌که به [دکان‌های]صرّافان رسید و بسیار زیان کرد. و بزرگتر هنر آن بود که پل را با دکان‌ها از جای بکند و آب راه یافت. اما بسیار کاروانسرای که بر رستۀ وی بود ویران کرد و بازارها همه ناچیز شد و آب تا زیر انبوه‌زدۀ قلعت آمد، چنان‌که در قدیم بود پیش از روزگار یعقوب لیث…

و این سیل بزرگ مردمان را چندان زیان کرد که در حسابِ هیچ شمارگیر نیاید. و دیگر روز از دو جانب رود مردم ایستاده بود به نظاره [=تماشا]. نزدیک نماز پیشین را مددِ سیل بگسست. و به چند روز پل نبود و مردمان دشوار از این جانب بدان و از آن جانب بدین می‌آمدند، تا آن‌گاه که باز پل‌ها راست کردند.

و از چند ثقۀ زاولی [=زابلیِ مورد اعتماد] شنودم که پس از آن‌که سیل بنشست، مردمان زر و سیم و جامۀ تباه‌شده می‌یافتند که سیل بدآنجا افگنده بود، و خدای -عزّ و جلّ- تواند دانست که به گرسنگان چه رسید از نعمت.

➖تاریخ بیهقی، تصحیح دکتر فیاض، چاپ نشر هرمس، صفحه ۳۰۷ و ۳۰۸

انتهای پیام/*

نظرات
0 0 رای ها
Article Rating
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 Comments
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x