وداع با وهب نصرانی جبهه انقلاب / حواریون مسیح در دفاع مقدس + فیلم
دیروز جمعه ۸/ ۲/ ۱۴۰۲ ساعت ۱۱۰۳۰ لپ تاب را باز کردم که کارهای عقب مانده را انجام دهم . خانم گفت: حاجی مگه نمازجمعه نمی روی؟ ، گفته از سفر چند ساعتی دیروز هنوز خسته ام .گفت : امروز نمازجمعه تشیع جنازه شهید ارامنه است ، ناگاه حسی مانند پرتاب موشک من را از روی میل بلندکرد و وضو گرفتم و سریع خودم را به نماز جمعه در دانشگاه تهران رساندم. تازه خطیب جمعه ، خطبه راشروع کرده بود .نماز تمام شد که اعلام شد تشیع پیکر شهید جانیبِت اوشانا
مجری بیان کرد بقایای پیکر این شهید ارمنی بعد از ۳۸ سال در تفحص شهدا کشف شد .در میان جمعیت حرکت کردم تا به درب اصلی دانشگاه تهران که محل تشیع بود برسم. با خودحساب و کتاب می کردم ۳۸ سال یعنی در کدام عملیات ، شاید هم ایشان در خط پدافندی شهید شده . حساب و کتاب این که کجا شهید به شهادت رسیده، من را با خود به جبهه ها برد ، صحنه زیبای از آن دوران در ذهن و چشمانم نمایان شد و دنیای از شهیدان در عملیات های مختلف، صدای توپ و تانک و خمپاره ها و الله اکبر و یا حسین ویا زهرا گفتن غواصان و تخریب چی ها در شب های عملیات ، صدای آب آب مجروحین و قطعه قطعه شده پیکر انان ، مداح داشت نوحه می خواند.قطرات زیبای اشک بر گونه هایم جاری که عکس شهید جانیبِت اوشانا در یک بنر بزرگ آویزان شده بود دیدم. عجب جوانی! نشان می دهد انسانی با وقار و با شکوه ومومن بوده.عکس شهید من را یاد شهید شکرالله صادقی نیا و شهید سجاد خاضع انداخت که در روز ۲۳/ ۱۲/ ۱۲۶۳ در عملیات بدر شهید شدن ، این دو شهید شاید سه یا چهار سالی از من بزرگ تر بودن تمام وجودشان اخلاص بود.جلوتر رفتم، تصویر دیگری از شهید جانیبِت اوشانا. زیر عکس مطلبی نوشته است ، دقت کردم ، وای خدا یا چه می بینم ، نوشته محل شهادت شرق دجله ۲۳/ ۱۲/ ۱۳۶۳ عملیات بدر ، خدایا عملیات بدر همان عملیاتی که چند هزار تا از بچه ها مظلومان شهید شدند و زمانی که دوشهیدی که جلوتر در ذهنم آمدند به شهادت رسیدند چه تقارنی .و من در آن عملیات روز ۲۶/ ۱۲/ ۱۳۶۳ به شدت مجروح شدم
حسرت هایم بیشتر شد.ما رزمندگان دفاع مقدس وقتی تشیع شهیدی یا خاطره یا عکسی یا فیلمی از اون دوران می بینیم ، فیلمان هوای هندوستان می کند.جمله ای از رهبر انقلاب بالای جایگاه تابوت شهید نوشته بود:« شهدای مسیحی ما مثل حواریون حضرت عیسی هستند.»این جمله یک تحولی جدید در من ایجاد کرد . چه واژه قشنگی است «حواریون حضرت عیسی مسیح »، احساس کردم علاقه ام به این شهید دو چندان شد. چه شهید با سعادتی ،
سیلی آدم عاشق که به شوق دیدنش آمدهاند. جوان و پیر فرقی نمیکند. اول زائران مسیحیاش به سبک خودشان برای شهید دعا میخوانند و عزاداری میکنند و بعد نوبت میرسد به مسلمانان. همانها که هر شهیدی غم اباعبدالله را در یادشان زنده میکند و دلشان را راهی کربلا. ارادتشان به شهید اوشانا به غیر از حبهموطنی، برمیگردد به اباعبدالله و خدمتی که یکی از راهبان مسیحی به اربابمان کرده. پای بعضی از مهمانها برای جبران به اینجا باز شده. آمدهاند که به پاس قدردانی از خدمت آن راهب به امام حسین علیهالسلام حالا برای یکی از پسران حضرت مسیح سنگ تمام بگذارند. حسین علیه السلام میشود فصل مشترک یک عشق و روضه به پا میشود. ارادت مسیحیت به امام حسین«علیهالسلام» در تاریخ زیاد تکرار شده. بعد از وهب نصرانی و شیرزنان خانوادهاش، قصه آن راهب مسیحی گواهی است بر این عشق مشترک.
تشیع شهیدی مسیحی ، زیر تابوتش صدها مسلمان صدای الله اکبر و یا حسین یا زهرا و یا حیدر کرار و روضه خون روضه امام حسین (ع) و حضرت علی اکبر (ع) می خواند. و اینجا حضرت زهرا مادری این حواری را می کرد .
گویا شهید مادری و پدری و خواهری و برادری نداشته همه از دنیا رفته اند ، همه کسانی که امدند ونیامدن برای او مادر و پدر و برادر و خواهر بودند
مقداری از راه را در کنار تابوت شهید قرار گرفتم و راه رفتم و نجوا وذکر گفتم و بعد از مدتی با دل اندوهگین از ایشان خداحافظی زدماز تابوت جدا شدم و با خود زمزمه می کردم :
رفیق نیم راه من خداحافظ رفیق نیم راه من خداحافظ چه روز وشب های که کنارهم بودیم نه نه این رسم رفاقت نبود رفیق نیم راه من هزار لعنن و هزار نفرین براین بخت سیاه من رفیق نیم راه من خداحافظ رفیق نیم راه من خداحافظ.
ارجمندی(جامانده از شهیدان عملیات بدر) فاستقم کماامرت
مهدی جمشیدی
انتهای پیام/*