کرونا،شکایت از خود و ما / خسته ام از آنان که سگ را فرزند خود میدانند و فرزند مظلوم همسایه را از سگ خود کمتر
همان که انبارهای خود را از کالاهای اساسی مردم پر کرده است، همان که هر روز نان خود را در خون مردم می زند و میخورد، همان که هر روز در دل مردم دلهره می اندازد ،همان که هر چیزی که انجام میشود را کج و بدی می انگارد و هر چیزی را که انجام نمی شود درست و عین واقعیت. همان کسی که هیچ گامی بر نمی دارد ولی همین که کسی گامی برداشت او را به کجی و نادرستی متهم می کند.
همان کسی که هر لحظه دم از وطن میزند، وطن وطن می کند اما خود در جای دیگری آشیانه ساخته است. همان کسی که ادعای ایرانی بودنش گوش فلک را کر کرده است ولی فرزندش را در دیار دیگری به دنیا می آورد. همان کسی که ادعای اسلام و دین می کند ولی در عمق بیدینیِ باطنش فرو رفته است.
همان که به خاطر هر پست و مقامی هر دروغی را می گوید ،هر خونی را می ریزد، هر مظلومی را می درد و هر انسانی را لگدمال میکند و انسانیت را به گوشهای می راند و ددمنشانه چنگ بصورت آدمی میزند.
خسته ام از هر ثروتمندی مغرور از ثروت خویش و هر قدرتمندی گستاخ از قدرت خویش، که چکمه خویش را دژخیمانه بر سر هر مستضعف می کوبد.
خستم از مردمی که دستی را که به ایشان محبت کرد گاز میگیرند و بازوان کسی را که بر صورتشان سیلی زده می بوسند.
خسته ام از مردمی که ترس فرادستی جیره خوار و چاپلوسشان میکند و صبر فرودستان گستاخشان می سازد.
خسته ام از آن که مرگ را را برای همسایه، درد را برای دوست، سختی را برای همکار و ناراحتی را برای خویشاوند میخواهند و خود فارغ البال از همه آنها در آسایش و رفاه مانده و به جراحت و دردهای دردمندان می خندند .
خسته ام از آنان که سگ را فرزند خود میدانند و فرزند مظلوم همسایه را هم از سگ خود کمتر می دانند.
مریم نظری
انتهای پیام/*