به گزارش خبرنگار پایگاه خبری احوال نیوز؛ دکتر مهرناز آزاد ، شاعر،نویسنده ، روزنامه نگار و پژوهشگر مسائل فرهنگی و اجتماعی ، در مقاله ای در ارتباط با تصمیم گیری ، تاثیر پذیری و وراثت عوامل تکمیل کننده رفتارها بیان نمود:
در علم روانشناسی سخن از این است که آیا انسان در کارهای خویش توان تصمیم گیری دارد یا خیر یا به عبارت دیگر منظور از اختیار ، نوعی توانایی روانی ویژه انسان است که شخص بر اساس آن می تواند در قلمرو خاصی، تاثیرات زیستی و محیطی را تحت تسلط خویش درآورد و با گزینش خود، رفتار و مسیر رشد خویش را آگاهانه انتخاب نماید و جبر از نظر معنا در مقابل اختیار قرار می گیرد.
به بیان بهتر در مساله جبر و اختیار سخن در این است که ماهیت انسان چگونه است «یکی از موضوعاتی که تصور از ماهیت انسان را دچار چالش نموده است ، مجادله قدیمی بین اراده آزاد و جبر گرایی است .
نظریه پردازان هر دو طرف، سؤالهای زیر را پرسیدهاند:
آیا ما هشیارانه جریان اعمال خود را هدایت میکنیم؟
آیا می توانیم به صورت خود انگیخته، جهت افکار و رفتار مان را انتخاب کنیم و به صورت منطقی از بین چارههای موجود آنها را بر گزینیم؟
آیا ما آگاهی هشیار و درجهای از خودگردانی داریم؟
آیا ما بر سرنوشت خود حاکمیم یا قربانیان تجربه گذشته، عوامل زیستی، نیروهای ناهشیار یا محرکهای بیرونی هستیم، عواملی که کنترل هشیاری بر آنها نداریم؟
آیا رویدادهای بیرونی آنچنان شخصیت ما را شکل دادهاند که قادر به تغییر دادن رفتارمان نیستیم؟»
اینها سؤالهایی هستند که تا گرایش انسان به جبر و اختیار مشخص نشود، پاسخ دادن به آنها مشکل است.
محیط و وراثت
بنابه تعریفی ، هر آنچه که بیرون از انسان است و بر انسان احاطه دارد، محیط به حساب می آید.
درواقع «محیط… شامل تمامی متغیر های خارج از وجود فرد بشمار می رود که از آغاز باروری و انعقاد نطفه تا هنگام تولد و سپس تا مرگ، انسان را دربر گرفته و بر او تأثیر میگذارد یا از وی تأثیر میپذیرد.»
وراثت صفاتی است که از پدر و مادر، از طریق ژن موجود در کروموزوم، به انسان منتقل می شود و شخصیت انسان را می سازد.
درواقع مهم ترین عوامل تاثیر گذار بر رفتارانسان محیط و وراثت هستند.
از نگاه بسیاری از صاحب نظران علوم روانشناسی و جامعه شناسی ، انسان هر آنچه دارد از محیط و وراثت دارد.
زیرا کمتر کسی را می توان یافت که بر خلاف محیط و تاثیرات وراثتی رشد کرده باشد. معمولا آنچه محیط بر انسان تحمیل می کند می پذیرد از سویی وراثت از رحم مادر آغاز می گردد و سپس جامعه، مدرسه و حتی آب و هوا روی این دو تاثیر می گذارد .
این باور که سازنده شخصیت انسان، محیط، فرهنگِ حاکم و وراثت است، در روانشناسی مطرح بوده و بحثی است که از شرق تا غرب عالم دامن گسترده است و بسیاری پذیرفتهاند که انسان پرورده همان محیط و وراثت است .
روسو می گوید: «تمام آنچه را که هنگام تولد نداریم و در بزرگی احتیاج پیدا خواهیم کرد، به وسیله تربیت به دست می آوریم. این تربیت را می توان یا از طبیعت یا از آدمیان یا از اشیا فرا گرفت، توسعه داخلی قوا و اعضای بدن آموزه ای است که از طبیعت می گیریم.
تربیت آدمیان به ما یاد می دهد که چگونه باید از این توسعه قوا استفاده نمود آنچه را که به واسطه آزمایش چیزهایی که ما را احاطه نموده و بر ما تأثیر دارد می آموزیم، تربیتی است که اشیا به ما می آموزند بنابراین هریک از ما به وسیله سه استاد تربیت می شویم.
شکی نیست همان گونه که آب و هوای سالمِ محیط زیست، بر مزه و طعم میوههای درختان و رنگ چهره اثر می گذارد، بر اخلاق، آداب و تربیت نیز اثر گذار است و به عیان دیده می شود که وراثت و محیط، اثر عمیقی بر انسان دارد و او را به سمت راه و رسم حاکم بر محیط می کشاند، کودک ازحدود سه سالگی تا دوران تثبیت شخصیت، بیشتر از هر دوره از محیط تاثیر می پذیرد چنان که در گویشهای زبانی، عملکردها، رسوم و عادات و… میتوان دید، بنابراین محیط سالم، انسانِ سالم تربیت می کند.
با همه این حرف ها نمی توان بصورت مطلق معتقد بود که تنها محیط و وراثت یکه تاز میدان تربیت انسان هستند و هیچ عامل دیگری در تربیت او نقشی بازی نمی کند.
با چنین باوری ما اراده ، تفکر و تصمیم گیری های خود انسان را نادیده می گیریم که برخلاف این نظریه بارها شاهد بوده ایم که یک انسان با تمام تاثیرات محیطی و وراثتی با تصمیماتی کاملا متغایر سرنوشتی رابرای خود ودیگران رقم زده است که نه به محیط و نه به وراثت هیچ ربطی نداشته است.
۱. تلاش معلمان وآموزگاران تاثیر گذار
خداوند برای هدایت بشر در هر زمانی پیامبرانی را فرستاده است وعلاوه برآن آموزگارانی که بتوانند اراده انسان را در تصمیم گیری های بهتر تقویت کنند و این بدان معناست که انسان در مسیر زندگیش دچار جبر مطلق نیست و می تواند براساس آگاهی هایی که کسب می کند تصمیماتی فراتر از محیط و وراثت برای خود بگیرد.
پس در بسیاری مواقع اختیار انسان بر وراثت و محیط حاکم می شود و انسان با اختیار می تواند، بسیاری از صفات بد را از خود دور کند. اگرچه تغییر عادات و مخالف جهت گروه های بزرگ و اعتقادات یک جمعیت بزرگ که باورهایشان سال هاست سایه برسر جوامع انداخته کاربسیار سختی است اما انسان آگاه این رنج هارا به جان می خرد ومسیر جدیدی با اراده خود خلق می کند.
۲. تاثیر محیط و وراثت در بعضی رفتارها
انسان دارای رفتارهای متفاوت و گوناگون است که در برخی از آنها این رفتارها هیچ ربطی به اراده ندارد بلکه یا تابع وراثت است، یا تابع محیط از این رو برخی صفات جسمی و روحی انسان را تقسیم کردهاند به صفات قابل تغییر و صفات غیر قابل تغییر که در قسمت غیر قابل تغییر مانند رنگ چشم و صفات روحی همچون حماقت، جنون و… را متاثر از وراثت دانستهاند که قابل تغییر نیست ولی انسان در بسیاری از صفات مختار است مانند شجاعت، سخاوت، بخل، ترس و… که همه تا حدی در اختیار خود او است و انسان در این موارد مختار است نه مجبور. از این رو اصل وراثت منافات با اختیار انسان در تعیین سرنوشت ندارد. و زمینهها را فراهم می سازد. آنچه که از محدوده اختیار انسان بیرون است نه سبب امتیاز است و نه خداوند به سبب آن او را ثواب و عقاب می کند
انجام تکالیف و تقوا داشتن و نداشتن، در اختیار انسان است. اگرچه محیط در سهولت فراگیری و سختی آن تاثیر دارد اما در اصل انتخاب آن بی تاثیر است این خود انسان است که باید با اراده مسیر خویش را تعیین نماید نه محیط و وراثت.
۳. محیط و وراثت به عنوان علت ناقصه
امروزه در روانشناسی نیز تاثیر محیط و وراثت را به گونهای دیگر طرح می کنند، و می گویند: «در حقیقت، ویژگی های روانی، حاصل کنش متقابل بین وراثت و محیط هستند. امروزه دیگر از مشاجره قدیمی وراثت در مقابل محیط سخن نمی گویند و به جای آن پژوهشگران می پرسند چگونه وراثت توانمندی های فرد را محدود می سازد؟و یا شرایط مساعد و نامساعد محیطی تا چه اندازه می توانند توانمندی ارثی را تغییر دهند؟
همان گونه که شرایط محیطی وارثی در تعامل است و آن دو به عنوان عوامل تکمیل کننده برای همدیگر پذیرفته می شوند، نه به عنوان علت مطلق در ساختن شخصیت انسان نیز محیط و وراثت به عنوان علت تکمیل کننده مطرح است نه علت اصلی بلکه علت اصلی تربیت انسان، به میزان اراده او بستگی دارد.
بنابراین تاثیر محیط و وراثت در حد علت تامه نیست و در حد علت ناقصه می توان آن را پذیرفت.که در این صورت اختیار از انسان سلب مسئولیت نمی کند.
پس انسان تحت تاثیر محیط و وراثت قرار می گیرد ولی اصل تعیین کننده مسیر انسان، همان اراده است نه محیط و وراثت. زیرا محیط و وراثت به عنوان اصول فرعی مطرح می شوند مضاف بر اینکه اگر انسان مجبور به انجام هرکاری باشد و برای انجام آنها دارای اراده و اختیار وقدرت تصمیم گیری نباشد ، پس وجود مربیان و مصلحان و فرستادن پیامبران وتلاش آنها برای تربیت انسان بیهوده به نظر می رسد و اصل وفلسفه تربیت را زیر سوال می برد.
دکتر مهرناز آزاد
بخشی از یک مقاله تحقیقی در مورد محیط ، وراثت و تربیت
انتهای پیام/*