اجتماعی استان اصفهان تصاویر چندر رسانه حقوق بشر دسته‌بندی نشده فرهنگ و هنر مرکزی یادداشت/مقاله/گفتگو/مصاحبه

دکتر مهرناز آزاد: پینوکیوی ذهنمان را بیدارکنیم

پینوکیوی ذهنمان را بیدارکنیم

پایگاه خبری احوال نیوز؛ دکتر مهرناز آزاد؛ شاعر،نویسنده ، روزنامه نگار و پژوهشگر مسائل فرهنگی و اجتماعی در ارتباط با، چگونه پینوکیوی ذهن یا همان چشم سوم مان که بالاترین سطح آگاهی و هوشیاری را در انسان ایجاد می کند بیدار کنیم، عنوان نمود:

غده پینه آل یا چشم سوم در زبان عام مردم ایتالیایی Pinocchio (پینو کیو) گفته می شود 

قدرت گرفتن  چشم سوم  یا همان” پینه آل “در واقع نشانه ای از بالاترین سطح آگاهی و هوشیاری در انسان به شمار می رود و کسانی که به این جایگاه از آگاهی می رسند، انسان هایی واقعی هستند، انسان هایی که دروغ نمی گویند ، فریب نمی دهند و فریب نمی خورند ، همیشه هوشیارهستند ، بشدت اهل مطالعه هستند و تلاش می کنند خود را همچنان به بالاترین سطح آگاهی برسانند و دائم در پی یافتن نسخه ای بهتر از خود هستند.

این مقدمه را گفتم که بدانیم بسیاری از هنرمندان جهان  که به درک عمیقی از جهان رسیده اند تلاش می کنند این دانش را از طریق آثار خود به مردم عادی جامعه منتقل کنند.

در سریال کارتونی پربیننده پینوکیو نیز دقیقا چنین اتفاق و رویدادی شکل می گیرد.

کارلو کلودی یا Carlo Collodi ‏(۱۸۲۶ – ۱۸۹۰)، با نام اصلی کارلو لورنزینی، نویسنده‌ ی مشهور داستان پینوکیو بود. که از وی آثار فانتزی دیگری هم به جا مانده‌ است و از جمله مهمترین نویسندگان ایتالیایی است که بخش‌ هایی از کتاب‌ های وی در کتب درسی مدارس ایتالیا همچنان تدریس می شود.

کارلو کلودی در سال ۱۸۲۶ میلادی در فلورانس ایتالیا به دنیا آمد. پدرش، دومینگو لورنزینی، آشپز و مادرش، آنجلا اورزالی، خدمتکار بود. وی در سنین جوانی وارد مدرسه علوم دینی شد و با این که به سیاست علاقه‌ ی بیشتری داشت، تا سن ۱۷ سالگی در آنجا ماند.

کارلو کلودی در ابتدا بیشتر به عنوان روزنامه نگار، منتقد و نویسنده کتاب‌ های آموزشی شناخته می‌ شد، اما موفقیت کتابی که او به قصد سرگرم ساختن نوشت ــ یعنی ماجرای پینوکیو ــ به حدی بود که وی هم اکنون جزو بزرگترین نویسندگان آثار ادبی کودکان محسوب می‌ شود. ارزش ادبی داستان پینوکیو اینک پس از گذشت سال‌ ها به طور کامل شناخته شده‌ است.

کارلو کلودی در مورد این داستان نوشته است که هدف ازخلق شخصیت پدر ژپتو، نشان دادن شخصیت خداوند “آفریدگار و خالق ” بوده که با چه عشق و علاقه ای پینوکیو را خلق کرده  و در هر شرایطی از پینوکیو حمایت می کرد حتی وقتی که پینوکیو از پدر ژپتو دور می شد او همچنان  از وی حمایت می نمود  و او را از عشق خالقش بهره مند می نمود، هدف نویسنده به تصویر کشیدن عشق همیشگی پروردگار نسبت به بنده اش توسط پدر ژپتو بوده است .

هدف از خلق جوجه اردک” جینا” نشان دادن عقل، قلب و روح پاک پینوکیو بود که در هر شرایطی پینوکیو را از انجام کارهای اشتباه منع می کرد و این جوجه اردک پاک و معصوم را خداوند در وجود همه‌ی بندگانش به ودیعه گذاشته است اما انسانها هم مثل پینوکیو هیچ وقت به الهامات و حرف های  جوجه اردک درونشان گوش نمی کنند و به همین دلیل  همیشه دچار سردرگمی و عذاب می شوند.

 همانطور که پینوکیو نیز هیچ وقت به الهامات قلبش گوش نمی داد و همیشه دچار ضرر می شد.

هدف از خلق شخصیت روباه و گربه نره به تصویر کشیدن نفس پینوکیو بودکه همیشه با وعده های پوچ و توخالی پینوکیو را به گمراهی می کشاندند و مایه‌ی دوری پینوکیو از پدرژپتو می شدند، همانطور که انسانها با پیروی از نفس خود از خداوند دور می‌شوند .

اگر یادتان باشد در طول داستان،  پینوکیو هربار دروغ  می گفت دماغش دراز می شد و دچار عذاب شدیدی می گردید و پری مهربان او را می بخشید و دوباره دماغش به حالت طبیعی بر می گشت .

کارلو دراین مورد نوشته است،  منظور من از خلق این سکانس این بود که به بیننده بگویم که دروغ توازن و تعادل روح پاک آدم را بهم می ریزد و مجبور بودم این را در  جسم پینوکیو نشان دهم و همه‌ی انسانها همیشه یک پری مهربان در وجودشان دارند که به محض بازگشت از گناه آنها را ببخشد و در آغوش بگیرد.

اگر یادتان باشد در  قسمتی از این داستان روباه و گربه نره با تعاریف آنچنانی از یک شهربازی پینوکیو را گول زدند و سوار بر یک کالسکه‌ی بزرگ شدند و رفتند به شهر آرزوهایشان،وقتی صبح بیدار شدند تبدیل به حیوانات  دراز گوش شدند و اینجا پینوکیو فهمید  که اشتباه کرده ،کارلو کلودی در مورد این قسمت از داستان می نویسد، اغلب انسانها گول نفس خودشان را می خورند و در پی زرق و برق دنیا، سوار بر این کالسکه ها می شوند و وقتی به مقصد می رسند متوجه می شوند  که گوش هایشان دراز شده و اشتباه کرده اند .

کارلو در ادامه می گوید و در پایان داستان بعد از اینکه پینوکیو وقتی تمام دنیا را گشت و تمام اشتباهاتش را کرد آخرش تصمیم گرفت که پیش پدر ژپتو برگردد و وقتی به پدر ژپتوی پیر می رسد از او  می خواهد که او را تبدیل به یک انسان واقعی کند چون دیگر از چوبی بودن خسته شده است.

و صبح روز بعد وقتی از خواب بیدار می شود می بیند آرزویش برآورده شده و تبدیل به یک انسان واقعی شده است.

کارلو کلودی دراین باره می گوید، هدفم از خلق این سکانس این بوده که به مخاطب بگویم که اگر به سوی خالق خودت برگردی یک انسان واقعی می شوی واگرنه پینوکیوی چوبی بیش نخواهی بود.

داستان کارلو به ما می آموزد چگونه پینوکیوی ذهن یا همان چشم سوم مان که بالاترین سطح آگاهی و هوشیاری را در انسان ایجاد می کند بیدار کنیم و تلاش کنیم از تمام رفتارها، گفتارها و کردار ها و پندارهایی که می تواند به ما و دیگران آسیب برساند و ما را از شمایل یک انسان خارج  و تبدیل به شخصیتی بدسرشت و عذاب آور نماید دوری کنیم.

یقینا داستان پینوکیو که در ظاهر یک کارتون سرگرم کننده برای کودکان است خلق یک اثر فلسفی و عمیق از شناخت رفتارهایی است که می تواند انسان را به بالاترین مرتبه یا پائین ترین رتبه برساند.

داستان پینوکیو از جمله داستان های تاثیر گذاری است که توانسته هدف از آفرینش انسان و مبارزه دائمی انسان را با خودش به چالش بکشاند.

مهرناز آزاد- ۲۰فروردین ۱۴۰۲

انتهای پیام/*

نظرات
0 0 رای ها
Article Rating
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 Comments
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x