شیخ محمدرضابهبودی یزدی: «حضرت علی اکبر، جوان بابصیرت»

 «بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ» 

شیخ محمدرضابهبودی یزدی: حضرت علی اکبر، جوان بابصیرت

نویسنده ی مقاله: (حجت الاسلام والمسلمین شیخ محمدرضابهبودی یزدی)

به گزارش خبرنگارپایگاه خبری احوال نیوز، درآستانه ی (۱۱شعبان)سالروزولادت نورچشمِ حضرت اباعبدالله الحسین(علیه الصلاه والسلام)، آقاعلی اکبر(علیه الصلاه والسلام)
شخصیتی که انصافاًکمترراجع به ابعادمختلف زندگانیش پرداخته شده وبیشتردرمنابروجلسات روضه ومداحی راجع به شهادت وچگونگی وضع ایشان درنبردِواقعه ی کربلا ونهایتاًآنچه میخوانیم ومیشنویم تماماًدرباره ی ایشان وحضورایشان درکنارپدروبه میدان رفتنش میباشد٬ درحالیکه ضمن تأییدهمه ی این مواردبایدعرض کنم که حضرت علی اکبر(علیه الصلاه والسلام)جوانی بصیروامام شناسی بامعرفت بودند،
که این بصیرت ومعرفت،
خودعاملِ همان رشادت ودرنهایت شهادتی است که ایشان رابه آن مقام وجایگاه رفیع میرساندوقرنهادرایام محرم وعزاداری،
شیعیان ودوستداران اهلبیتِ عصمت وطهارت(علیهم الصلاه والسلام) رابه مدح وستایشِ آن وجودشریف،
ترغیب ومعترف میگرداند.

بنده ی کمترین،
دراین مقاله سعی نمودم تابه این بصیرت ومعرفت وهمچنین ابعاددیگرزندگانی حضرت علی اکبر(علیه الصلاه والسلام)که کمترموردتوجه قرارگرفته بپردازم،
وفارغ ازحرفهای تکراری وکلیشه ای ومرسوم دربین جامعه وعوام الناس،
تلاش نمودم مطالبی مستندراجع به حیاتِ دنیوی ومعنوی آن شمع فروزان خدمت شماخوانندگان ارجمند، عرضه بدارم .
امیدآنکه موردتفضل باریتعالی وخشنودی اهلبیت وامام حسین(علیهم الصلاه والسلام)
وحضرتش والبته رضایت مندی شمامخاطبان گرامی واقع افتد،
وازاین مطالب بهره مندی وافررابه دست آورید.

میلادحضرت علی اکبر(علیه الصلاه والسلام):

حضرت علی اکبر(علیه الصلاه والسلام)،
فرزند ابی عبدالله الحسین(علیه الصلاه والسلام)،
بنا به روایتی در یازدهم شعبانِ سال۳۳ قمری در مدینه منوره دیده به جهان گشود.

پدر گرامی‌اش امام،
حسین بن علی بن ابیطالب(علیه الصلاه والسلام) و مادرش،
لیلی بنت ابی مرّه بن عروه بن مسعود ثقفی است.

درکتاب[اعیان الشیعه]جلد۸، صفحه۲۰۶سال تولدایشان را،
۳۵ یا ۴۱ هجرى،
نیز نوشته شده است.

در سنِ حضرت علی اکبر(علیه الصلاه والسلام)به هنگام شهادت،اختلاف است.
برخی می‌گویند هجده ساله،برخی می‌گویند نوزده ساله و عده‌ای هم می‌گویند بیست و پنج ساله بودند.

اختلاف درباره سنِ على اکبر(علیه الصلاه والسلام)به اینجاختم نمیشود و تا بیست و هشت سال هم گزارش شده است.
نظر به اختلاف،
در تاریخِ ولادت على‌ اکبر(علیه الصلاه والسلام)درباره سن او به هنگام شهادت نیز اختلاف است.

درکتاب[مناقب آل ابیطالب]جلد۴، صفحه(۱۱۸)نوشته شده توسط مرحوم ابن شهرآشوب،
آمده که ایشان هنگام شهادت هجده سال داشه و سپس نقل مى‌کند که ۲۵ سال هم گفته‌اند.

درکتاب[ الارشاد،صفحه ۲۳۸]مرحوم شیخ مفید(رحمه الله علیه) سنِ ایشان را نوزده سال،آورده است.

علی اکبر(علیه الصلاه والسلام)همْنامِ جدش امیرالمؤمنین،علی(علیه الصلاه والسلام):

درروایات نقل شده است روزی علی اکبر (علیه الصلاه والسلام) به نزد والی مدینه رفته و از طرف پدر بزرگوارشان،
امام حسین(علیه الصلاه والسلام) پیغامی را خطاب به او می برد،
در آخر والی مدینه از علی اکبر(علیه الصلاه والسلام)سئوال کرد نام تو چیست؟
فرمود: علی.
سئوال نمود نام برادرت؟
فرمود: علی.
آن شخص عصبانی شد و چند بار گفت: علی، علی، علی،
«ما یُریدُ اَبُوک؟» پدرت چه می خواهد،
همه اش نام فرزندان را علی می گذارد؟
این پیغام را علی اکبر (علیه الصلاه والسلام) نزد اباعبدالله الحسین (علیه الصلاهوالسلام) برد.
ایشان فرمود: والله اگر پروردگار دهها فرزند پسر به من عنایت کند نام همه ی آنها را علی(علیه الصلاه والسلام) می گذارم و اگر دهها فرزند دختر به من عطا نماید نام همه آنها را نیز فاطمه(سلام الله علیها) می گذارم.

علی اکبر(علیه الصلاه والسلام)جوانی بصیرومطیع امرخداوولی وامام زمان خویش:

نقل شده است هنگامی که کاروان «اباعبدالله الحسین(علیه الصلاه والسلام)» به سمت کربلا حرکت می‌کرد «امام حسین (علیه الصلاه والسلام)» سر خود را بر روی زین اسب قرار دادند و فرمودند:
إِنَّا للّه وإِنّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ،
«حضرت علی اکبر (علیه الصلاه والسلام)» خطاب به پدرشان فرمودند: چرا این جمله را گفتید؟ ایشان پاسخ دادند: لحظه‌ای که خواب بر چشمانم وارد شد ندا دهنده‌ای را دیدم که ندا داد این کاروان که می‌رود مرگ دنبالشان است، «حضرت علی اکبر (علیه الصلاه والسلام)»،
فرمودند: آیا ما بر حق نیستیم؟ پدر بزرگوارشان فرمودند بله ما بر حقیم، «حضرت علی اکبر (علیه الصلاه والسلام)» پاسخ دادند: ما از مرگ باکی نداریم.
حسین بن علی (علیه الصلاه والسلام) فرمود: خدا جزای خیر به تو بدهد؛ بهترین پاداشی که به فرزندی نسبت به پدرش می دهند.
سنددرکتاب[ارشادمرحوم شیخ مفید(رحمه الله علیه)]صفحه ۲۲۶میباشد.

این نشان می‌دهد که ایشان بسیار مطیع امر پروردگار و امام حیّ و ولایت‌مدار بوده است.

نمونه ای دیگرازبصیرت ومعرفت وزمان شناسی وولایت مداری حضرت علی اکبر(علیه الصلاه والسلام):

امان نامه دشمن رانپذیرفت:

پیش از رفتن به میدان، جماعتی از سپاه دشمن، به دلیل خویشاوندی علی‌اکبر(علیه الصلاه وااسلام)با یزید(علیه العنه) (جدّه مادری علی‌ اکبر، میمونه بنت ‌ابی ‌سفیان، عمّه یزید بود)، (مقصود از خویشاوندی علی‌اکبر (علیه‌الصلاه والسّلام) با دودمان یزید از طرف مادر، این است که مادر لیلا، میمونه، دختر ابوسفیان بود.
بنابراین او، از طرف مادر، نتیجه ی دختریِ ابوسفیان بود.)
به او امان دادند،
ولی علی‌اکبر(علیه الصلاه والسلام)نپذیرفت و در پاسخ گفت: «قرابت با رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) باارزش‌تر از خویشاوندی با ابوسفیان(علیه العنه) است.» سپس به جنگ خود ادامه داد.

سند[ شرح الاخبارفی فضائل الائمه ألأطْهارجلدسوم صفحه۱۵۲]

علی اکبر(علیه الصلاه والسلام)جوانِ شایسته ای که دشمنان هم به بزرگمردی اواعتراف دارند:

ابوالفرج اصفهانی از مغیره روایت کرد: روزی معاویه ابن ابی سفیان(علیه العنه)به اطرافیان و هم نشینان خود گفت: به نظر شما سزاوارترین و شایسته ترین فرد امت به امر خلافت کیست؟ اطرافیان گفتند: جز تو کسی را سزاوارتر به امر خلافت نمی شناسیم! معاویه(علیه العنه) گفت: این چنین نیست. “اولی الناس بهذاالامرعلی بن الحسین بن علی جده رسول الله و ضیه شجاعه بنی هاشم و سخاه بنی امیه ورهو ثقیف” شایسته ترین افراد برای امر حکومت علی اکبر(علیه الصلاه والسلام)فرزند امام حسین(علیه‏الصلاه والسلام)است که جدش رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم)است و در شجاعت بنی هاشم سخاوت بنی امیه و زیبایی قبیله ثقیف را در خود جمع کرده است.
سنداین مطلب درکتاب (الارشاد، صفحه ۴۵۸)میباشد.

شخصیتِ وجودیِ حضرت علی اکبر(علیه الصلاه والسلام):

قال الامام الحسین(علیه الصلاهو السلام):
أشبه الناس خلقا و منطقا و خلقا بر سولک و کنا إذا اشتقنا إلی نبیک نظرنا إلی وجهه.
امام حسین(علیه الصلاه والسلام) فرمودند :علی اکبر(علیه الصلاه و السلام) شبیه ترین مردم در خلق و خوی و کلام به رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم)بود و ما هرگاه مشتاق دیدار رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) می شدیم به چهره علی اکبر(علیه الصلاه والسلام) نگاه می کردیم.
حضرت علی اکبر(علیه الصلاه و‌السلام)از خاندان و تباری والا وبافضیلت بدنیا آمد٬ جوانی پاک ومنزه از بندگان صالح خدا و نیرویی منحصربه فرد در زمین بودندکه ازسجایای نیکوی خاندانش و اجدادطاهرینش٬ بهره ای کامل را به میراث برده بود. چنانچه شاعر ی در دو بیت زیر٬ازایشان بدینگونه٬توصیف میکند:
فی بأس حمزه فی شجاعه حیدر
بإبا الحسین و فی مهابه آحمد

و تراه فی خلق و طیب خلائق
و بلیــغ نـطق کـالنبی محمـد

ترجمه ی شعر:

در شدت و سختی چون حمزه(علیه الصلاه والسلام)و در دلاوری و شجاعت چون امیرالمؤمنین(علیه الصلاه والسلام) و در اِبا و خوشیتنداری چون حسین(علیه الصلاه والسلام) و در مهابت و بزرگی چون رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم). او را در خلق و خلق پسندیده و کلام بلیغ همچون پیامبر اکرم محمد(صلی الله علیه و آله وسلم) می بینی.

حضرت اباعبدالله الحسین(علیه الصلاه والسلام)تنها پدر ایشان نبود بلکه امام حسین(علیه الصلاهوالسلام) مربی وکوهی ازعلم و معرفت وحکمت و بزرگی بودکه همه این اوصاف را از رسول خدا(صلی الله علیه و آله وسلم)که شهرِعلم بودند و پدرش که بابِ مدینه العلم بود٬کسب نموده بود. و ازدریای بیکران آن دانشها به فرزندانش نیز چشانیده بود.

حضرت علی اکبر(علیه الصلاه والسلام)بسیار مهربان و فروتن نسبت به مومنین وزیردستان بود٬ و در برابر دشمنان وگردنکشان وظالمین چون حیدرکرار بود. ازاین جهت علی اکبر(علیه الصلاه والسلام)در تمامی خلق و خوی ومنشِ خویش به پدروامام زمانش تأسی جسته بود.

ازفضائل حضرت علی اکبر(علیه الصلاه والسلام):

اگر بخواهیم در مورد اوصاف و صفات اخلاقی و خصائص نیکویی که از حضرت علی‌اکبر(علیه الصلاه و‌السلام)سراغ داریم سخن بگوییم٬
چه فضیلت وبزرگی ازاین بیشترکه با توجه به همین روایت که فرمود(اشبه الناس برسول‌الله)ایشان را باید با خود پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم)مقایسه کنیم برخی از اوصاف و صفات ظاهری پیامبرکه در کتاب(سفینهالنجاه جلداول‌صفحه۷۴)آمده عبارت‌اند٬ازاینکه:
رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) صورت وچهره ی ایشان همچون ماه می‌درخشید٬قامتی بلند داشتند٬ موهائی بلند نه مجعد و نه نرم٬سفید روی و پیشانی بلندبودند٬ ابروهای بلند و کشیده و پیوسته داشتند٬بینی متوسط و محاسن ایشان پرپشت و انبوه و گونه‌های ایشان کم گوشت بود.
دهانی وسیع و دندان‌هایی براق و شکمی متوسط داشتند.
و در نگاه باحیا بودند و بیشتر به زمین نگاه می‌افکندند.
و در سلام کردن سبقت داشتند٬ این‌ها برخی از اوصاف ظاهری و رفتاری رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) بود که در حضرت علی‌اکبر(علیه‌ الصلاه والسلام) وجود داشت ومتجلی شده بود.
تا جایی‌که در واقعهٔ کربلا دشمن بیم برگشتن ایشان را داشت و این نه به‌خاطر این‌که حضرت علی‌اکبر(علیه الصلاه والسلام)فرزند رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم)بود، بلکه به‌خاطر همین شباهت ظاهری و باطنی ایشان به پیامبر عظیم‌الشان(صلی الله علیه وآله وسلم)بود.

و باز هم آمده که هنگامی‌که علی‌اکبر (علیه الصلاه والسلام)واردِدر معرکهٔ نبرد،
در کربلا شدکسی حاضر به مقابله و پیکار با ایشان نشد چراکه ایشان شبیه پیامبر خدا(صلی الله علیه وآله وسلم)بود و در شجاعت هم همچون جدش حضرت علی‌بن‌ابیطالب(علیه‌ الصلاه والسلام) بود .

حضرت علی اکبر(علیه الصلاهوالسلام) «نَارِئُ القُرَی»است:

ازدیگرفضایل آن وجودشریف، جودوکرم ومهمان نوازی وسخاوتمندی است،
به حدی که به ایشان لقب( نَارِئُ القُرَی)داده اند.

«ناریُٔ القری»یعنی چه؟
وبرای چه این لقب رابه حضرت علی اکبر(علیه الصلاه والسلام) داده اند؟

درکتاب(مجمع البحرینِ یازجی، جلداول٬ صفحهٔ۳۵)نوشته شده:
این لقب به کسی گفته می شده که بر بام خانه خود،
شعلهٔ آتشی را بر می افروخت تا اگر مستمندی یا بیچاره ای و یا مهمانی که پناه ندارد،
به سمت شعله های کرامت بیاید و پای سفره اطعام و مهمان نوازی اش بنشیند.
و این شخص، به قدری هیزم میهمان نوازی اش را زیاد می کرد که هر فقیر و درمانده ای از دورترین نقطه آن را می دید و نظرش را جلب می کرد.

نقل است که؛
وَ لَم تُذکر هَذِهِ المُکرَّمَهُ مِن نَارِ القُرَی لِوَاحِدِِ مِن أَبنَاءِ الأَئِمَّهِ إِلَّا لِشَبِیهِ رَسَوُلِ اللهِ(صلی الله علیه وآله وسلم) عَلِی الأَکبَرِ(علیه الصلاه والسلام)

این لقب با کرامت (نارئ القری )به هیچ یک از فرزندان ائمه اطهار(علیهم الصلاه والسلام) نسبت داده نشده است، مگر به حضرت علی اکبر(علیه الصلاه والسلام) که شبیه حضرت رسول اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم) بود.
سنداین مطلب درکتاب( فرسان الهیجاء محلاتی، جلداول، صفحه۴۱۶)آمده.

حضرت علی اکبر(علیه الصلاه والسلام) در بالای پشت بام منزل خود، آتشی می افروختند که در میان عرب، آن آتش به معنای این است که؛ در آن محل میهمانی است و هر فقیر و مسکین و غریبی در آن، راه دارد. واین نشان از سخاوت زیاد حضرت علی اکبر(علیه الصلاه والسلام) دارد.
در بین فرزندان بنی هاشم تنها به حضرت علی اکبر(علیه الصلاه والسلام) لقب (نَارِئُ القُرَی) داده اند.که این خودنشانی است ازبرتری وافضلیت این جوانِ بابصیرت وپرهیزکاروسخاوتمند.

کلام آخر:
آنچه که٬اززندگی حضرت علی اکبر(علیه الصلاه والسلام) درتاریخ آمده،
خیلی به قلم تحریر درنیامده است ولی همین مقداری که بیان شده است درتاریخ،که بندهٔ کمترین،
گوشه ای ازآن راکه کمترگفته شده،
دراین مقاله ی تحقیقی،
نوشتم وبه رشته تحریردرآوردم که خودِاین مواردومطالب،
حاکی از روح بلند، بزرگواری، تقوا،بصیرت،معرفت،
ادب و دیانت آن وجودمنورمیباشد. 

درپایان باذکرکلامی ازمرحوم امام خمینی(رحمه الله علیه)که راجع به مقام حضرت علی اکبر(علیه الصلاه والسلام)ایرادفرمودند،
وهمچنین خاطره ای ازمرحوم کوثری روضه خوان حضرت امام خمینی (رحمه الله علیهما)که آنهم مربوط به همین بحث مادراین مقاله هست
میباشد،
این نوشتاررابه اتمام میرسانم.

حضرت علی اکبر(علیه‏ الصلاهوالسلام) درکلام امام خمینی(رحمه الله علیه):

نقل است که روزی حضرت امام خمینی (قدس سره الشریف) در درس اخلاقشان فرمودند:
مدایح و گفتار اهل بیت (علیهم
الصلاه والسلام) خصوصاً حضرت اباعبدالله الحسین(علیه الصلاه والسلام) در مورد حضرت علی اکبر (علیه الصلاه والسلام) حاکی از این است که اگر علی اکبر (علیه الصلاه و السلام) در کربلا به شهادت نمی‏رسید، خودْ،
امامِ « مفترض الطاعه » می‏بود.( یعنی امامی که اطاعت او واجب است).

خاطره ی مرحوم حجت الاسلام والمسلمین سیدمحمدکوثری،ازگریه ی امام خمینی(رحمه الله علیه)دروقتیکه،روضه ی علی اکبر(علیه الصلاه والسلام)درسوگ فرزندشان مرحوم شهیدآیت الله حاج آقامصطفی خمینی(رضوان الله تعالی علیه)خوانده شد:

حجت الاسلام والمسلمین(سید محمد کوثری)(رحمه الله علیه)،
در یکی از سخنرانی های خود به بیان خاطره ای از آیت اللِه شهید سید مصطفی خمینی(رضوان الله تعالی علیه) پرداخت و گفت: «این حقیر حدود چهل سال خدمت امام مشرف می‌شدم. ایشان هم نسبت به من محبت و عنایت داشتند. سابقاً ایشان در سه روزِ فاطمیه ی دوم برای حضرت زهرا (سلام الله علیها) مجلس می‌گرفتند.

بنده و پدرم و آقا شیخ قوام اِشنوی و آقا سید عباس حسینی، سه – چهار نفری، در آن مجلس حاضر می‌شدیم. ایشان به حاج آقا مصطفی فرموده بودند: لازم نیست هر سال دعوت انجام شود. خودشان این سه روز٬ روضه‌‌ی ماه را یادداشت می کنند و می آیند.

امام به ذکر مصیبت بی‌بی حساسیتی خاص داشتند و هنگامی که از بی‌بی حضرت زهرا (سلام الله علیها) و سیدالشهدا (علیه الصلاه والسلام) نام برده می‌شد، بیش از همه گریان می‌شدند.

چندین سال بدین منوال، هر سال در فاطمیه‌ ی دوم در مجلسشان حاضر می‌شدیم، تا ایشان به عراق رفتند و شهادت مرحوم حاج آقا مصطفی( رضوان اله تعالی علیه)٬پیش آمد.

ما آن موقع در قم بودیم و برای مشرف شدن به عتبات عالیات مهیا می‌شدیم. هنوز چهلم حاج آقا مصطفی نرسیده بود که حاج آقا شهاب اشراقی(رحمه الله علیه)٬داماد امام دنبال من فرستادند.

وقتی به آنجا رفتم، حاج آقا اشراقی گفتند: «بعد از فوت مرحوم حاج آقا مصطفی، امام اصلاً گریه نکرده‌اند. این حالت از نظر روانی درست نیست. چنین پدری چنین پسری را از دست داده است و انسان عزادار باید گریه کند تا عقده‌ ی دلش باز شود.

خلاصه، امام با آهنگ صدای تو آشنا هستند. سال ها برایشان روضه خوانده‌ای، کاری کن که امام گریه کنند.»

بعد از آن داستان مشرف شدن ما به کربلا هم مفصل است. در نجف به محضر امام رسیدیم. من بودم، پدرم و آقای چهل اخترانی و حاج آقا علی چهل اخترانی هم بودند.

وارد بیت امام شدیم. وقتی به خدمتشان رسیدیم، در نظرم بود که ذکر مصیبت امام حسین (علیه الصلاه والسلام) را بخوانم٬در آخر تسلیت عرض کنم.

من روضه را با آیه شریفه «من یخرج من بیته مهاجراً الی الله و رسوله…» شروع کردم و بعد تسلیت گفتم.

همه حاضران شروع به گریه کردند؛ من خودم هم گریه می‌کردم. در آن چند سالی که امام (سلام الله علیه) در نجف بودند، ما هر سال به خدمتشان مشرف می‌شدیم.

همیشه مرحوم حاج آقا مصطفی هم بودند و به من خلیلی محبت می‌کردند. ولی آن روز جای ایشان خالی بود.

من جای خالی ایشان را یادآوری کردم و به هر نحوی که می‌دانستم سعی کردم امام را وارد به گریه کنم، ولی امام گریه نکردند.

روضه را ادامه دادم و گفتم:« آه صاحب درد را باشد اثر. اماما! شما حالا به سوز دل امام حسین (علیه الصلاه والسلام) خوب واقف شدید که بر بالین حضرت علی اکبر (علیه الصلاه والسلام) فرمودند: علی الدنیا و عدک العفا» تا به اسم امام حسین (علیه الصلاه والسلام) رسیدم، امام گریه کردند و آن چنان شدید گریه می‌کردند که شانه‌هایشان بالا و پایین می‌رفت.
من اشعار فارسی و عربی مصیبت حضرت علی‌اکبر(علیه الصلاه والسلام) را می‌خواندم. وقتی حال امام را دیدم، فکر کردم شاید ادامه بیشتر مصیبت درست نباشد و زود ختمش کردم.
هنگامی که امام دستمال را از روی چشمهایشان برداشتند، چشمهایشان از شدت گریه قرمز شده بود.»


 {وَالسَّلَامُ عَلَى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَى}
 شیخ محمدرضابهبودی یزدی
انتهای پیام/*
نظرات
0 0 رای ها
Article Rating
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 Comments
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x