شعری زیبا از استاد اسماعیل میری با عنوان یار

شعری زیبا از استاد اسماعیل میری با عنوان یار

به گزارش خبرنگار پایگاه خبری احوال نیوز :

عُمر طی شد همه در بی خبری، یار کجاست؟
تا که صد بوسه زنم بر رخ دلدار کجاست؟
……………………..
هر که با ظلم رفاقت بکند، انسان نیست
بعدِ مرگش، همه گویند که مُردار کجاست؟
…………………..
صَنَما، با که بگویم همه راز دل خویش
دلِ دیوانه بسی، آدمِ هشیار کجاست؟
……………………
ناله ای می شنوم از قفسی دور، ولی
مانده ام من چه کنم، مرغ گرفتار کجاست؟
……………………
کعبه جز سنگ چه باشد که شود محرمِ راز
بنِما رخ که نگویم همه رخسار کجاست؟
……………………
دَمِ عیسی نفسی کو که کَشَد مرده برون؟
از دلِ خاک و کُنَد محرمِ اَسرار کجاست؟
…………………..
گر که اسلامِ تو این است که من می بینم
در پَی عیسی عِمرانم و زُنّار کجاست؟
……………………..
یوسفی بود و روان شد، سرِ بازار فروش!
میریا هیچ تو دانی که خریدار کجاست؟
……………………..
سروده: اسماعیل میری
چهاردهم خردادماه۱۴۰۱

انتهای پیام/*

نظرات
0 0 رای ها
Article Rating
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 Comments
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x