اجتماعی استان اصفهان اقتصادی بهداشت بین الملل تصاویر چندر رسانه حقوق بشر دسته‌بندی نشده فرهنگ و هنر مرکزی یادداشت/مقاله/گفتگو/مصاحبه

عشق از همان لحظه ای آغاز می شود که بتوانیم عصبانیت ها، قضاوت ها، بدرفتاری ها وبد اخلاقی هارا کنار بگذاریم وزنجیره خشم رادرجایی قطع کنیم/ دکتر مهرناز آزاد

یادداشتی در وصف  عشق 

عشق از همان لحظه ای آغاز می شود که بتوانیم عصبانیت ها، قضاوت ها، بدرفتاری ها وبد اخلاقی هارا کنار بگذاریم وزنجیره خشم رادرجایی قطع کنیم

پایگاه خبری احوال نیوز؛ دکتر مهرناز آزاد ،شاعر،نویسنده ، روزنامه نگار و پژوهشگر مسائل فرهنگی و اجتماعی ، در یادداشتی در ارتباط با وصف عشق بیان نمود:

عشق زمانی اتفاق می افتد که شما در خودتان شروع به رشد کنید، رشد اخلاقی و شخصیتی، و کم کم تبدیل شوید به انسانی بهتر از آنچه بوده‌اید و سپس به مرحله دوم برسید، زمانی که تبدیل می شوید به انسانی که می تواند خودش را خوشحال کند، خوشحال کردن به معنای شادی نه، به معنای حال خوب، یعنی در بدترین زمان قدرت داشته باشید خودتان را مدیریت کنید و حالتان را با تمام تهدیدها ،نامهربانی ها، قضاوت ها و هر چیز دیگر خوب نگه دارید و در نهایت بتوانید این حال خوب را ، به انسان های پیرامون خود انتقال دهید و تبدیل به شخصیتی شوید که هرجا پا می گذارید به جای ناراحت کردن دیگران آنها را شاد  کنید و آنها در کنار شما، حالشان خوب  شود.

در واقع انسان متعالی شده همان انسان به تمام معنا عاشق است.

بنابراین عشق، شامل سه لایه‌ی مختلف است؛ عشق، پذیرفتن و قضاوت نکردن، عشق، خواستن بهترین چیزها برای دیگران، عشق، انجام کاری مفید برای دیگران و حمایت آنها برای شناخت ظرفیت‌های خود. اما برای عشق ورزیدن قبل از هر چیز باید شادمانی را در درون خویش بیابیم، زیرا تا زمانی که  برای خود احساس شادمانی نداشته باشیم، برای دیگران ، دوست داشتنی نخواهیم بود.

پس، از زمانی که،  شاد زیستن را آموختیم، می‌توانیم دریچه‌های قلب خود را به سوی عشق و محبت بگشاییم و شاد زیستن را به دیگران نیز بیاموزیم.و باز به نظر من ، عشق از همان لحظه ای آغاز می شود که بتوانیم عصبانیت ها، قضاوت ها، بدرفتاری ها و بد اخلاقی ها را کنار بگذاریم و زنجیره خشم را درجایی قطع کنیم.و باز به عقیده من بهشت در همین دنیا و زمانی آغاز می شود که بدانیم یکی از وظایف ما در به دنیا آمدنمان این است که بتوانیم حال آدم های پیرامون مان را خوب کنیم تا دنیا جای بهتری برای زندگی کردن شود.انسان بهتری باشیم و انسان های بهتری را در کنار خود تربیت کنیم.

اگر آدم ها از بودن با ما حالشان بد می شود باید تلاش کنیم و بفهمیم کجا از مسیر دوست داشتن و عشق ورزیدن  منحرف شده ایم؟و تا دیر نشده برگردیم! ایمان داشته باشیم که دنیا فرصت هایی را که از انسان ها گرفته هرگز  به هیچ کسی برنگردانده است و آدم هایی را هم که از ما گرفته به ما بر نمی گرداند، پس قدر بودن های باهم  و  با هم بودن های مان را بیشتر بدانیم.یادمان باشد اگر خواستیم یک آدم معمولی بمانیم بخش بزرگی از زندگیمان را تجربه نکرده ایم بخش بزرگی که به ما عشق می آموزد و اولین درس عشق رنج کشیدن برای درد دیگران است.

آدم های معمولی فقط درد خودشان را در سینه دارند و فکر می کنند ، فقط خودشانند که درد می کشند. اما آدم های عاشق ، رنج دیگران را به دوش می کشند! و از خودشان غافل می شوند و تمام تلاششان بهتر کردن این جهان برای کمتر رنج کشیدن بشر است و اینجاست که بیش از توان رنج بردوش دارند و زود تمام می شوند.

به همین دلیل است که عاشق به شمع معروف است. شمعی که می سوزد تا شب تو را پر از انرژی و عشق نور و زیبایی و شاعرانگی کند، اما هرگز صبح خودش  را نمی بیند چون آنقدر می سوزد تا تمام شود.

جیم کری“هنرپیشه توانای هالیوود در جایی نوشته  است: اگه بى‌رحمانه  شکستی اما هنوز هم شجاعت آن را دارى که با موجودات زنده‌ى  پیرامونت مهربان باشى، تو یک انسان سرسخت با قلب یه فرشته‌ ای…! 
و”من “می گویم با همه نامهربانی ها اگر مهربان بمانی تو واقعا یک عاشقی!

و”لئو بوسکالیا “که چقدر این مرد عاشق را دوست دارم در کتاب “زندگی عشق و دیگر هیچ” می نویسد:”عشق زندگی است و اگر عشق را از دست بدهی زندگی را از دست خواهی داد.

“و”من ” می گویم : آری ، عشق فراتر از هرچیزی در این جهان است، بدون هیچ فصلی و یا با تمام فصل ها زیباست، زیرا عشق همیشه عشق است. در هر فصلی اگر عاشق شدی و عاشقت شدند زیباترین فصل جهان را تجربه می کنی ، برف می شود زیبا، ابر می شود زیبا، باران می شود زیبا، آفتاب سوزان می شود زیبا، طبیعت سبز یا درختان بی برگ می شوند زیبا زیرا نگاه عاشقانه تو به معنایی است که عشق برآنها می افزاید و هزار بار زیباترشان می کند.

و"حافظ" که به تمامیت در تک تک ابیاتش در عشق غرق شده است قرن هاست فریاد می زند:
جلوه بخت تو دل می برد از شاه و گدا
چشم بد دور که هم جانی و هم جانانی

و"مولانا "که نمونه بهترین عاشقان جهان است سروده :
اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من
دل من داند و من دانم و دل داند و من
خاک من گل شود و گل شکفد از گل من
تا ابد مهر تو بیرون نرود از دل من

بقول "سعدی "شیرین سخن
” گر برود جان ما، در طلب وصل دوست
حیف نباشد که دوست ، دوست‌ تر از جان ماست ” 

"شهریار "در جایی سروده است:
در وصل هم ز عشق تو ای گل در آتشم
عاشق نمی شوی که ببینی چه می کشم
با عقل آب عشق به یک جو نمی رود
بیچاره من که ساخته از آب و آتشم

 و از" رودکی" و عاشقانه هایش نیز اگر بخواهیم انتخابی داشته باشیم می شود این:
نامت شنوم، دل ز فرح زنده شود
حال من از اقبال تو فرخنده شود
وز غیر تو هر جا سخن آید به میان
خاطر به هزار غم پراکنده شود

و حسن ختاممان شعری باشد از خاقانی که معتقد است :
هر که در عاشقی قدم نزده است
بر دل از خون دیده ، نم نزده است
او چه داند که چیست حالت عشق
که بر او عشق، تیر غم نزده است

و در پایان روزگارتان و لحظه هایتان و زندگیتان و فصل فصل هستی تان ، با عشق دم خور باد.

به قلم :دکتر مهرناز آزاد

انتهای پیام/*
نظرات
0 0 رای ها
Article Rating
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 Comments
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x