اجتماعی استان اصفهان تصاویر جنوب چندر رسانه حقوق بشر دسته‌بندی نشده دین و اندیشه شرق شمال غرب فرهنگ و هنر مرکزی یادداشت/مقاله/گفتگو/مصاحبه

دکتر مهرناز آزاد ،شاعر،نویسنده،روزنامه نگار و پژوهشگر مسائل فرهنگی و اجتماعی/انسان امروز،خیلی تنهاست

دکتر مهرناز آزاد ،شاعر،نویسنده،روزنامه نگار و پژوهشگر مسائل فرهنگی و اجتماعی: انسان امروز،خیلی تنهاست

پایگاه خبری احوال نیوز؛ دکتر مهرناز آزاد ،شاعر،نویسنده ، روزنامه نگار و پژوهشگر مسائل فرهنگی و اجتماعی،  در ارتباط با اینکه در علم‌ روانشناسی ، خودشناسی از جمله محوری ترین ارکان تعلیم و تربیت به شمار می رود، بیان نمود:

علم روانشناسی چقدر قادر است در شیب تند ناملایمات زندگی انسان تنهای امروز، نقش مشاوری موفق را بازی کند؟

 در علم‌روانشناسی ، خودشناسی از جمله محوری ترین ارکان تعلیم و تربیت به شمار می رود. مفهوم «خود» به عنوان یکی از مباحث انسان-شناسی، مفهومی بنیادی در روان شناسی به خصوص روان شناسی انسان گرا است.

 مکتب عرفان اسلامی نیز که ریشه در آموزه های اصیل اسلامی دارد، از جمله مکاتبی است که در سطح وسیع به موضوع «خود» و «خودشناسی» پرداخته است.

با توجه به اینکه  امروزه هدف کلی بسیاری از  پژوهش ها، بررسی تطبیقی مفهوم خود از دیدگاه روان شناسی انسان گرا و چگونگی مطابقت آنها درمکاتب مختلف می باشد.

معمولا درابتدا، دیدگاه های مازلو و راجرز به عنوان اصلی ترین نمایندگان روان شناسی انسان گرا و نجم الدین رازی و عزیزالدین نسفی به عنوان نمایندگان عرفان اسلامی بررسی می گردد و سپس به شباهت ها و تفاوت های این دیدگاه ها در خصوص مفهوم خود پرداخته می شود. مازلو دیدگاه خود را تحت عنوان فطرت درونی یا هسته درونی نام برده است. به باور او همه انسان ها از این فطرت درونی و ذاتی برخوردارند.

 این هسته درونی شبه غریزی است و خود را به شکل گرایشات فطری و تمایلات درونی نشان می دهد. وی معتقد است اگر چه این هسته درونی شبه غریزی است ولی شباهت زیادی به غرایز حیوانات رده پایین تر ندارد و به روشنی و با صراحت به انسان نمی گوید چگونه عمل کنند.

 بلکه فطرتی ضعیف، ظریف و لطیف است که به راحتی تحت تاثیر یادگیری،  انتظارات فرهنگی، ترس و نظایر آن، سرکوب یا فراموش می شود و تنها در فرهنگی که مؤید فطرت انسان است رشد می کند و شکوفا می شود.

در روان شناسی راجرز نیز، مفهوم “خود” به قدری حایز اهمیت است که نظریه او را اغلب “تئوری خود” می نامند.

راجرز در نوشته های خود گفته است که چگونگی نگرش فرد به خویشتن مهم ترین عامل در پیش بینی رفتار اوست؛ زیرا درک واقع گرایانه واقعیت های بیرونی و شرایطی که شخص در آن قرار دارد به موازات هم پیش می روند. درواقع ،«خود» حاصل رشد سریع بخش های معینی از تجارب فرد است.

کودک در دوران شیرخوارگی یکی از جنبه های تجربه خود را از جنبه های دیگر متفاوت یا جدا می کند. این جنبه ،«خود» اوست که با کاربرد بیش از پیش واژه های “به من ” و”مال من ” نمایان می شود. کودک شیرخوار توانایی آن را می یابد تا آنچه را متعق به او یا جزیی از اوست، از سایر چیزهایی که می بیند و می شنود و لمس می کند و می بوید، تشخیص دهد و تصوری از خود بیابد.

بنا به اعتقاد راجرز، انسان ها استعداد آگاهی از کل تجارب خود را دارند، ولی دستیابی به این آگاهی مستلزم باز و حساس بودن نسبت به این تجارب است .

این امر ممکن است از سوی افراد مهم زندگی کودک مثل والدین در دوران کودکی یا دوستان صمیمی و نزدیک دوره بلوغ مورد تشویق قرار بگیرد یا نگیرد. در صورتی که این افراد مهم پذیرای همه تجارب گوناگون فرد باشند، خودپنداره این شخص احتمالا از غنای بسیاری برخوردار خواهد شد و بر اساس معیارهای دیگران شکل نخواهد گرفت.

طبق نظر راجرز دو نوع “خود” وجود دارد؛ خوداجتماعی و خودواقعی. دیدگاه پدیدارشناسی وی حکایت از این دارد که برداشت درونی و تجربه های درونی انسان ، واقعیت وجودی او را تشکیل می دهد. وی نداهای درونی و عمیق وجود انسان را خویشتن واقعی او قلمداد می کند.

راجرز و مازلو هر دو معتقدند که سرشت درونی انسان پاک و نیک است و چنانچه جامعه یا نظام اجتماعی آن را همان گونه که هست بپذیرد و تحمیلی بر آن وارد نکند، به رشد و شکوفایی می رسد. آنها به استعداد بالقوه انسان برای رشد و شکوفایی معتقدند. رشد و خودشکوفایی از نظر مازلو و راجرز، فرایندی تدریجی و گام به گام است .

مازلو این مراحل را در هرمی از نیازها به تصویر کشیده است. بدین صورت که در هر مرحله نیازی از نیازهای انسان ظاهر می شود و با رفع آن، فرد قدم به مرحله ی بعد می گذارد تا به آخرین و بالاترین مرحله یعنی خودشکوفایی می رسد. راجرز نیز معتقد است که خودشکوفایی مسیری است که در ابتدا جنبه فیزیولوژیک دارد و با رشد فرد به سمت جنبه های روانی سوق می یابد.

راجرز و مازلو خودشناسی را شناخت استعدادها و توانایی های بالقوه و هم چنین احساسات و نداهای درونی می دانند. آنها معتقدند که “خودواقعی” انسان تحت تاثیر فرهنگ ، جامعه و نظام اجتماعی سرکوب شده و در لایه ای از حجاب محو می شود.

لذا شناخت آن نیز امری دشوار است و نیازمند جرات و تلاش فراوان است که با کمک مشاور و در فضایی آکنده از عشق، محبت و اعتماد تا حدودی تسهیل می شود.

اما مفهوم خود از دیدگاه نجم الدین رازی و عزیز نسفی چیست؟

با بررسی دیدگاه نجم الدین رازی روشن می شود که “نفس” مفهومی است که معادل “خود” به کار رفته است . نجم معتقد است که نفس دارای  لایه ها و مراتب مختلفی است که در هر لایه آگاهی نفس نسبت به خودش بیشتر می شود. اولین لایه ، نفس اماره است . نفس اماره جنبه ای از نفس است که شهوات و تمتعات نفسانی و حیوانی غالب است و بعد جسمانی نفس ، فرمان دهنده و امیر است.

 بنابراین همه نفوس موصوف به صفت امارگی هستند حتی پیامبر  و به واسطه ی تربیت به کمال استعداد خود می رسند. نفس لوامه دومین لایه ی نفس است . در این لایه ، نفس نسبت به ماهیت بد خود و روی آوردنش به شهوات دنیوی آگاه می شود و خود را ملامت می کند. سومین لایه ، نفس ملهمه است که در آن نفس تا حدودی از بند و حجاب خود رهایی پیدا کرده و نسبت به صلاح و فساد خود آگاه می شود و در نهایت توفیق می یابد که به ترک باطل و پیروی از حق بپردازد. دراین مرحله نفس انسان  به الهامات مشرف می شود و به جای تبعیت از طبیعت حیوانی خود از نور الهام خداوندی بهره می برد.

نفس مطمئنه چهارمین لایه ی نفس است و در این لایه از نفس ، تمام لذات و شهوات حیوانی ساکت شده و نفس به اطمینان و آرامش خاطر می رسد. در این مرحله است که سالک خود همه چیز را رها می کند و به اتحاد با معبود می رسد.

نسفی نیز همچون نجم و دیگر عرفا قایل به وجود مراتب و مراحل “خود” است . هرچند نسفی عقاید خود را به روشنی بیان ننموده است ، اما چنین به نظر می رسد که وی از روح به عنوان حقیقت وجودی انسان نام برده است.

 اگرچه نجم و نسفی هریک واژگان متفاوتی را در مورد “خود” به کار برده اند؛ اما روشن است که هردو  راجع به موضوعی واحد صحبت می کنند. از گوهری که با وجود لایه ها و مراتب گوناگون دارای سرشتی واحد و جوهری ثابت است و این سرشت و حقیت وجودی انسان است  با ارتباط معنوی  با خالق هستی معنا می یابد.

آنها معتقدند که  کمال خواهی  به طور بالقوه در انسان وجود دارد و با تربیت تدریجی و مرحله به مرحله به ظهور می رسد. در این مسیر سالک با راهنمایی از طریق سالکان به کمال رسیده و مراقبه و درون نگریی تمام حجاب ها و موانع را کنار می زند و به کمال نهایی که همان اتحاد با معبود است دست می یابد.

بااین بحث شیرین در می یابیم که نتایج اینگونه پژوهش ها  معمولا نشان می دهد که با وجود تفاوت ها، شباهت های زیادی  میان این دیدگاه ها در خصوص خود و خودشناسی وجود دارد. بنابراین تاحدود زیادی می توان  تعامل و گفتگوی سازنده میان این دو دیدگاه را امکان پذیر ساخت و از میان این دیدگاهها به شناخت ذات وجودی انسان رسید و توان آن را یافت تا روانکاوی بهتری برای برخی رفتارهای ناشناخته انسان امروز داشت و او را از بسیاری تهدیدها نجات داد.

به زبانی ساده تر روان‌شناسی ابزاری است که با استفاده از روش های علمی و با پژوهش و مطالعه بر روی روان انسان (ذهن)، که درگیرترین ذهن در جهان کنونی است توان آن را دارد تا درباره حالات روانی و رفتارهای آدمی جهانی تازه را فراسوی ذهن آشفته انسان باز کند.

روان‌شناسی باپرداختن به رفتارها و فرایندهای روانی انسان یعنی همه حرکات، اعمال و رفتار قابل مشاهده مستقیم و غیرمستقیم همچنین «فرایندهای روانی»، مانند احساس، ادراک، اندیشه(تفکر)، هوش، شخصیت، هیجان و انگیزش و حافظ و…. به حل مشکلات روحی وروانی انسان پرداخته و او را از سرگردانی و ابهام و بی ثباتی و رفتارهای بیمارگونه نجات می دهد.

قابل ذکر است آغاز پژوهش‌های روان‌شناختی به‌شکل علمی و دانشگاهی، به اواخر قرن هفدهم و اوایل قرن هجدهم باز می‌گردد؛ می‌توان گفت اکتشافات و پژوهش‌های قابل توجه در روان‌شناسی، تنها از حدود ۱۵۰ سال پیش، شروع شده‌است، و این درحالی است که علوم تجربی دیگر از تاریخچه‌ای بلندتر و پربارتر برخوردارند؛ البته مباحث مربوط به ذهن و روان، قرن‌هاست که ذهن متفکران را به خود مشغول کرده و آثار مکتوب آن، از دانشمندان یونان باستان و متفکرانی چون سقراط، افلاطون و ارسطو نیز در دست است؛ اما این شاخه از علم تا پیش از روان‌شناسی جدید، به ‌صورت مدون و آکادمیک، مورد مطالعه قرار نگرفته بود.

به هر حال امیدواریم باتوجه به پیشینه بسیار عمیق و طولانی روانشناسی ومباحث مربوط به ذهن و روان دانشمندان و پژوهشگران ، امروز با استفاده از این ذخایر ارزشمند و تحقیقات وسیعی که خود در آن نقش اساسی دارند بتوانند پیچیدگی های ذهن انسان را بیشتر کشف نموده و به شکلی کاملا علمی دانش خود را در حوزه شناخت هوش، ذهن،نحوه تفکر، هیجانات و حافظه وهمه عواملی که انسان را در پرتگاههای پیچیده تهدید به جنون یا خود شیفتگی، افسردگی یا خودکشی ، خشونت یا اضطراب و بسیاری رفتار های نامتعادل که می تواند خطرات غیر قابل جبرانی را برای خود و اطرافیان فراهم سازد راه حل هایی مطلوب بیابند.

اگر چه که در صد سال گذشته انسان به شکل بسیار خطرناکی در شیب مشکلات روحی و روانی قرارگرفته و بیشتر مواقع مشاوره ها و دارو درمانی هم پاسخی به مشکلات روحی وروانی انسان نمی دهد اما همچنان امیدواریم روانشناسی بتواند به کمک انسان بیاید و او را از  پیچیدگی ها و کشمکش هایش با مسائل دنیای امروز نجات داده و مشکلات روحی و روانی اورا تسهیل و قابل حل نماید.

مهرناز آزاد

انتهای پیام/*

نظرات
0 0 رای ها
Article Rating
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 Comments
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x