نویسنده: مهندس محسن اسلامی (پویا)
شاعر،نویسنده و پژوهشگر ادبی
به گزارش خبرنگار پایگاه خبری احوال نیوز؛ مهندس محسن اسلامی (پویا)؛ شاعر ، نویسنده ، و پژوهشگرادبی در گفتگو با پایگاه خبری احوال نیوز در رابطه با تاثیرات مطالعه متون صوفیانه / عارفانه و رمان مدرن بر زندگی انسان ها عنوان نمودند:
ازجمله کتابهائی که معمولا مورد مطالعه قرارمی دهم متون صوفیانه/عرفانی است که البته خیلی هم به آنها علاقه مندم واز مطالعه ی آنها حقیقتا لذت می برم.به نظرم رسید در مورد اینگونه کتابها و تاثیرشان بر ذهن و شخصیت ما و نقطه ی مقابل آن یعنی کتابهای رمان مطلبی را بنویسم .
کتابهایی با متون صوفیانه / عارفانه ، ما را وارد قلمرو معجزه میکنند: انسانهایی ظاهر میشوند در نهایت اِعجاز، روحهایی قوی که بر وسوسههای تن غالب آمده اند، ناملایمات جهان را به هیچ گرفتهاند، و پُر هستند از یقین و اطمینان. آنها موجوداتی بینقص هستند همچون قهرمانان حماسی . شما در برابرِ این چهره های آرمانی چه حسی دارید؟ شاید حس شرمساری و حقارت از آنچه هستید! هرچقدر آنها بزرگاند تو کوچک مینمایی و حقیر. چون تو به قلمرو معجزه راه نداری. بدینطریق، این متون عرفانی ناخواسته حسِ شرم از بدنهایمان و حقارت روحمان را به ما القا میکنند.
شاید از این رو باشد که فیلسوفانی همچون نیچه معتقدند که چنین متون اخلاقی عرفانی که احساس گناه و شرم را در ما تشدید میکنند، انسان را به «حیوانی افسرده» بدل میکنند. از دید نیچه، این متون «سندهای بیماری ما» هستند.
رمان مدرن اما مسیری متضاد طی میکند؛ در رمان مدرن از قهرمانان و انسانهای خارقالعاده خبری نیست. برای اولین بار در رمان «انسان عادی» ظاهر شد با تمام نقصها و ضعفهایش؛ موجودی که اجازه حضور در متون اخلاقی یا عرفانی/حماسی را نداشت و نامحرم پنداشته می شد. موجودی که زندگی اش ارزش ثبت شدن نداشت. اساسا این متون عرفانی/ حماسی موعظههایی بودند برای خلاص شدن از «انسان عادی». انسان عادی/عامی انسان گنهکار بود و اهل غفلت.
روانشناسیِ زرد هم در دنیای مدرن این نفرت از «انسان عادی» را تشدید میکنند: کتابهای «چگونه پولدار شویم؟» کتابفروشی ها را به اشغال خود درآورده! در این جهانِ فانتزی «یکی میانِ بسیاران بودن» / «عادی بودن»/فقیر بودن تحقیرآمیز است. مدام تحریکت میکنند تا بجنبی، تکانی به خودت بدهی، و از خودت یک “موجود موفق” بسازی که گوی سبقت را از دیگران ربوده در مسابقه موفقیت!
جهانِ رمان، اما، بجای قهرمان سازی، با برگزیدن «فردِ رنجور» به عنوان شخصیت خویش میکوشد از «امرِ فرو دست» اِعادۀ حیثیت کند.رمانهای داستایفسکی پُرند از فقرا، بیماران، فرودستان، تنهایان. کنشِ قهرمانانۀ انسانِ امروز چنین میتواند باشد:«من میخواهم معمولی باشم».
حالا فهمیدید چگونه رمان میتواند ما را از بیماریها شفا دهد؟ ما همان انسانهای عادی هستیم که در رمانها ظاهر میشویم، بدون آنکه سرزنش شویم، بدون آنکه مورد داوری قرار گیریم، بدون آنکه مجبور باشیم از خودمان خجالت بکشیم. همانگونه که هستیم با تمام ضعف هایمان در لابلای سطور رمان جاخوش میکنیم و هیچکس جرات نمیکند محکومان کند. خردِ رمان چنین محکومیتی را روا نمیدارد. خردِ رمان به ما اجازه میدهد که «کسی» باشیم بیهیچ پشیمانی.
رمان بیماری ما را شفا میبخشد از طریق خلاصشدن از احساس گناه و تحقیر و شرم. رمان به روح کوچک ما اجازه میدهد تا در بدن هایمان آسوده باشد. رمان برخلاف متون موعظهوار، نه اجازه میدهد داوری کنیم و نه داوری شویم. من با تمام بدی هایم سهمی از “حقیقت” دارم. رمان ما را با «خودمان» آشتی میدهد.
الهه کمالی
انتهای پیام/*